پردهی یکم
صحنهی یکم
اتاق بازجویی پاسگاه پلیس. کاتوریان با چشمان بسته پشت میزی در وسط صحنه نشسته. توپولسکی و اِریِل وارد صحنه میشوند و روبهروی کاتوریان مینشینند. در دستان توپولسکی تعداد زیادی پروندهی قطور به چشم میخورد.
توپولسکی آقای کاتوریان، ایشون کاراگاه اِریِل هستن و من کاراگاه توپولسکی... کی اینطوری وِلت کرده رفته؟
کاتوریان چطوری؟
توپولسکی چشمبند را از چشمان کاتوریان باز میکند.
توپولسکی کی اینطوری وِلت کرده رفته؟
کاتوریان ام، یه آقایی.
توپولسکی چرا خودت درنیاوردیش؟ احمقانهس.
کاتوریان فکر نمیکردم اجازه داشته باشم.
توپولسکی احمقانهس.
کاتوریان [مکث] بله.
توپولسکی [مکث] داشتم میگفتم، ایشون کاراگاه اِریِل هستن و
من کاراگاه توپولسکی.
کاتوریان راستش، میخوام مطلب مهمی بهتون بگم، من احترام
زیادی واسهی شما و کارتون قائلام و واقعاً خوشحال
میشم هر کمکی از دستم برمیآد انجام بدم.
نمایشنامهی «مرد بالشی»