استاد و خدمتکار
دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۲۵ ق.ظ
۱
استاد صدایش میکردیم. و او پسرم را روت۱ صدا میکرد، چون میگفت پخیِ بالای سرش او را یاد علامت رادیکال میاندازد.
استاد در حالی که موهای پسرم را به هم می ریخت گفت: «مغز خیلی خوبی این تو هست.» روت که کلاه سرش میگذاشت تا دوستانش دستش نیندازند محتاطانه شانه بالا انداخت. «با این علامت کوچک می توانیم به شناخت دامنهی نامحدود اعداد برسیم، حتا آنهایی که نمی توانیم درک کنیم.» روی لایهی ضخیم گرد و خاک میزش علامت رادیکال را کشید.
√
****
از بی شمار چیزایی که من و پسرم از استاد یاد گرفتیم، معنی رادیکال جزو مهمترینها بود. بدون شک به کاربردن کلمهی بی شمار از طرف من استاد را آزردهخاطر میکرد _بیش از حد آبکی بود، چون او اعتقاد داشت حتا اصول کائنات را میشود به زبان دقیق اعداد توضیح داد_ اما من
_____________
1. Root
استاد و خدمتکار
نویسنده: یوکو اوگاوا
مترجم: آسیه و پروانه عزیزی
ناشر: موسسه انتشارات نگاه
چاپ اول
۹۷/۰۷/۰۹
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.