رییسِ حوزهء اخذ رأی، چتر خیسش را با خشونت بست و بارانی خود را که بیهوده پوشیده و در آن مسیر چهل متری میان اتومبیل و حوزهء انتخاباتی، مورد استفاده قرار نگرفته بود، از تن درآورد. احساس خستگی شدیدی داشت؛ انگار قلبش میخواست از سینه بیرون بیاید. به میز انتخاباتی شماره ۱۴ نزدیک شد و زیر لب گفت:
_بدترین زمان برای رأیگیری!...
آنگاه به منشی خود که موفق شده بود نیمی از بدن خود را از خیس شدن توسط آب باران حفظ کند، گفت:
_...امیدوارم آخرین نفر نبوده و دیر نکرده باشم.
منشی پاسخ داد:
_هنوز جانشین شما نیامده و وقت زیادی داریم.
به این ترتیب، به او آرامش داد و با هم به سمت سالن رأیگیری به راه افتادند. رییس حوزه در حال پیشروی گفت:
_با این بارانی که میبارد، اگر همه برسند، شاهکار کردهاند.
سپس به مسؤولانی که پشت میز نشسته بودند و جانشین آنها، سلام کرد. میکوشید از واژههای مشابه استفاده کند و حالت چهره یا لحن صدایش را تغییر ندهد، مبادا تمایلات عقیدتی_سیاسی خود را آشکار سازد.
رییس حوزهء رأیگیری، به ویژه در حوزهء خود، باید همواره چنان رفتار کند که عدم وابستگی او به جناحی خاص به اثبات برسد و یا به عبارت بهتر، تمایلات او، پنهان نگه داشته شود.
گذشته از رطوبت هوا که فضا را سنگین میکرد، درون سالن نیز، حالتی
بینایی