تنهایی پرهیاهو
___________
۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فقط خورشید حق دارد که لکه داشته باشد ...
یوهان ولفگانگ گوته
سی و پنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این «قصهء عاشقانه»۱ من است. سی و پنج سال است که دارم کتاب و کاغذ خمیر میکنم و خود را چنان با کلمات عجین کرده ام که دیگربه هیئت دانشنامههایی درآمده ام که طی این سالها سه تُنی از آنها را خمیر کردهام. سبویی هستم پر از آب زندگانی و مُردگانی، که کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود. آموزشم چنان ناخودآگاه صورت گرفته که نمی دانم کدام فکری از خودم است و کدام از کتابهایم ناشی شده. امّا فقط به این صورت است که توانستهام هماهنگی ام را با خودم و جهان اطرافم در این سی و پنج سالهء گذشته حفظ کنم. چون من وقتی چیزی را میخوانم، در واقع نمی خوانم. جملهای زیبا را به دهان میاندازم و مثل آب نبات می مکم، یا مثل لیکوری می نوشم، تا آنکه اندیشه، مثل الکل، در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگهایم جاری شود و به
___________________
۱. در اصل Love Story._م.
تنهایی پرهیاهو
نویسنده: بهومیل هرابال
مترجم: پرویز دوائی
ناشر: پارس کتاب
نوبت چاپ: پانزدهم
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.