برگ اول

دفتر ثبت اولین روز از زندگی یک کتاب، یا یک کتاب چگونه متولد می شود؟

برگ اول

دفتر ثبت اولین روز از زندگی یک کتاب، یا یک کتاب چگونه متولد می شود؟

همه چیز از اون لحظه شروع شد. با باز کردن کتاب و خوندن اولین حروف و صفحه ی اولش.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

میشا

اما میشا نمُرد. نه دوشنبه شب مُرد و نه سه‌شنبه شب. بعید نبود عصر چهارشنبه بمیرد یا شب پنج‌شنبه. آلیس انگار زمانی شنیده بود که می‌گفتند بیش‌تر آدم‌ها شب‌ها می‌میرند. دیگر پزشک‌ها اظهارنظر نمی‌کردند، شانه بالا می‌انداختند و کفِ دست‌های خالی و ضدعفونی‌شده‌شان را نشان می‌دادند. کاریش نمی‌شه کرد. متأسفیم.

بنابراین آلیس و مایا با بچه مایا باید دنبال جا می‌گشتند. دنبال خانه‌ای دیگر، چون میشا نمی‌توانست بمیرد. آپارتمان فعلی هم خیلی کوچک بود. دوتا اتاق خواب لازم داشتند، حداقل، یکی برای مایا و بچه، یکی هم برای آلیس، با یک اتاق نشیمن با تلویزیون برای شب‌ها، یک آشپزخانه که حداقلِ لوازم را برای نیاز بچه داشته باشد، یک حمام با وان. حیاط و دار و درخت چی؟ پنجره‌ای که دید زیبایی داشته باشد.

***

میشا در بیمارستان لباس خواب بیمارها را به تن داشت. با چهارخانه‌های آبی‌رنگ. شده بود پوست و استخوان و اسکلت، فقط




آلیس
نویسنده: یودیت هِرمان
مترجم: محمود حسینی‌زاد
ناشر: افق
نوبت چاپ: هشتم، ۱۳۹۶
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۱۲
نیلو فر