برگ اول

دفتر ثبت اولین روز از زندگی یک کتاب، یا یک کتاب چگونه متولد می شود؟

برگ اول

دفتر ثبت اولین روز از زندگی یک کتاب، یا یک کتاب چگونه متولد می شود؟

همه چیز از اون لحظه شروع شد. با باز کردن کتاب و خوندن اولین حروف و صفحه ی اولش.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

بینایی

چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۸، ۰۴:۴۵ ب.ظ

رییسِ حوزهء اخذ رأی، چتر خیسش را با خشونت بست و بارانی خود را که بیهوده پوشیده و در آن مسیر چهل متری میان اتومبیل و حوزهء انتخاباتی، مورد استفاده قرار نگرفته بود، از تن درآورد. احساس خستگی شدیدی داشت؛ انگار قلبش می‌خواست از سینه بیرون بیاید. به میز انتخاباتی شماره ۱۴ نزدیک شد و زیر لب گفت:

_بدترین زمان برای رأی‌گیری!...

آنگاه به منشی خود که موفق شده بود نیمی از بدن خود را از خیس شدن توسط آب باران حفظ کند، گفت:

_...امیدوارم آخرین نفر نبوده و دیر نکرده باشم.

منشی پاسخ داد:

_هنوز جانشین شما نیامده و وقت زیادی داریم.

به این ترتیب، به او آرامش داد و با هم به سمت سالن رأی‌گیری به راه افتادند. رییس حوزه در حال پیشروی گفت:

_با این بارانی که می‌بارد، اگر همه برسند، شاهکار کرده‌اند.

سپس به مسؤولانی که پشت میز نشسته بودند و جانشین آن‌ها، سلام کرد. می‌کوشید از واژه‌های مشابه استفاده کند و حالت چهره یا لحن صدایش را تغییر ندهد، مبادا تمایلات عقیدتی_سیاسی خود را آشکار سازد.

رییس حوزهء رأی‌گیری، به ویژه در حوزهء خود، باید همواره چنان رفتار کند که عدم وابستگی او به جناحی خاص به اثبات برسد و یا به عبارت بهتر، تمایلات او، پنهان نگه داشته شود.

گذشته از رطوبت هوا که فضا را سنگین می‌کرد، درون سالن نیز، حالتی




بینایی
نویسنده: ژوزه(خوزه) ساراماگو
مترجم: کیومرث پارسای
ناشر: شیرین
نوبت چاپ: چهارم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۲۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی