زن آینده
جمعه, ۹ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ق.ظ
۱
چهار دسته گل بنفش
در چهار گوشهی بستر
ابتدا از کتاب دوریم، از خانه دوریم. ابتدا از همه چیز دوریم. در خیابانیم. اغلب از این خیابان میگذریم. خانه بسیار بزرگ است. چراغهایش شب و روز روشناند. درنگ نمیکنیم، میگذریم. یک روز وارد خانه میشویم. به خانهای که غرق در روشنایی است، به کتابی که سرشار از سکوت است، وارد میشویم. فوراً به انتهای خانه میرویم، به انتهای راهرو، به پایان جمله. فوراً، به اتاقی با دیوارهایی روشن، به قلب سیاه کتاب میرویم. روی گهوارهای از چوب درخت گیلاس وحشی خم میشویم. نگاه میکنیم، نگاه کردن به یک نوزاد دشوار است. نوزاد شبیه به یک مُرده است. بلد نیستیم ببینیم. صبر میکنیم، ساکت میمانیم. به دخترک کوچک نگاه میکنیم که در گهوارهای از نور به خواب رفته است.
زن آینده
نویسنده: کریستیان بوبَن
مترجم: مهوش قویمی
ناشر: انتشارات آشیان
نوبت چاپ: چهارم، ۱۳۸۷
۹۸/۰۱/۰۹