برگ اول

دفتر ثبت اولین روز از زندگی یک کتاب، یا یک کتاب چگونه متولد می شود؟

برگ اول

دفتر ثبت اولین روز از زندگی یک کتاب، یا یک کتاب چگونه متولد می شود؟

همه چیز از اون لحظه شروع شد. با باز کردن کتاب و خوندن اولین حروف و صفحه ی اولش.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۳۰ ق.ظ
۱

صدای ترمز اتوبوس مدرسه آمد. بعد قیژِ در فلزی حیاط و صدای دویدن روی راه باریکه‌ی وسط چمن. لازم نبود به ساعت دیواری آشپزخانه نگاه کنم. چهار و ربع بعد از ظهر بود.
درِ خانه که باز شد دست کشیدم به پیشبندم و داد زدم «روپوش درآوردن، دست و رو شستن. کیف پرت نمی‌کنیم وسط راهرو.»  جعبه‌ی دستمال کاغذی را سُراندم وسط میز و چرخیدم طرف یخچال شیر در بیاورم که دیدم چهار نفر دمِ درِ آشپزخانه ایستاده‌اند. گفتم «سلام. نگفته بودید مهمان دارید. تا روپوش عوض کنید، عصرانه‌ی دوستتان هم حاضر شده.» خدا را شکر کردم فقط یک مهمان آورده‌اند و به دخترکی نگاه کردم که بین آرمینه و آرسینه این‌پا و آن‌پا می‌شد. از دوقلوها بلندقدتر بود و وسط دو صورت سرخ و سفید و گوشتالو، رنگ‌پریده و لاغر به نظر می‌آمد. آرمن چند قدم عقب‌تر ایستاده بود. آدامس می‌جوید و به موهای بلند دخترک نگاه می‌کرد. پیراهن سفیدش از شلوار زده بود بیرون و سه دگمه‌ی بالا باز بود. لابد طبق معمول با یکی دست به یقه شده بود. بشقاب و لیوان چهارم را گذاشتم روی میز و با خودم گفتم امیدوارم باز احضار نشوم مدرسه.
آرمینه نُک پا بلند شد و دست گذاشت روی شانه‌ی دخترک. «با امیلی توی اتوبوس آشنا شدیم.»




چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم
نویسنده: زویا پیرزاد
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: سی و دوم، ۱۳۸۸


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۴
نیلو فر

زویا پیرزاد

نظرات  (۲)

به این آی‌دی پیام بدید:
Tedext151@
پاسخ:
چشم
۲۴ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۷ راهی به سوی نور
چه خوب که کتاب های خونده تون رو به اشتراک می ذارید....

تعریف این کتاب رو زیاد شنیدم! ولی همچنان در فهرست انتظار به سر می بره!
یه روز می خونمش
پاسخ:
خواهش می‌کنم، ممنون. :)
کتاب جذابیه. بهترین کتاب این نویسنده همین کتابه.
اون موقع که خونده بودمش _۱۰ سال پیش_ عاشق قلم نویسنده‌اش شده بودم و رفتم دوتا کتاب دیگه‌اش رو هم خریدم و افسوس می‌خوردم که کاش خانم پیرزاد کتاب‌های بیشتری می‌نوشت. :) فضای زنانه‌ای داره کتاب‌های ایشون و احتمالاً فقط خانم‌ها با داستان‌هاشون ارتباط برقرار کنن.
سبک و سیاق ثابتی دارن، دغدغه‌ی یکسانی هم اما در کل دلنشینن.
این نظر منِ ده سال پیشه به علاوه‌ی بازنگری منِ امروز. :)

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی