برگ اول

دفتر ثبت اولین روز از زندگی یک کتاب، یا یک کتاب چگونه متولد می شود؟

برگ اول

دفتر ثبت اولین روز از زندگی یک کتاب، یا یک کتاب چگونه متولد می شود؟

همه چیز از اون لحظه شروع شد. با باز کردن کتاب و خوندن اولین حروف و صفحه ی اولش.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۴ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

بخش نخست

 

۱

مشغول درس بودیم که ناگهان مدیر دبیرستان داخل کلاس شد. در پشت او دانشجوی تازه­ای ملبس به لباس طبقهء متوسط به اتفاق یکی از شاگردان که میز بزرگی حمل می­کرد مشاهده می­شدند. دانشجویانی که چرت می زدند، بیدار شدند و همه از جای برخاستند چنان­چه گفتی به هنگام کار غافل­گیر شده اند.

مدیر به ما اشاره کرد بنشینیم و سپس به دبیر روی آورد و گفت:

_آقای روژه، این شاگرد را به شما می­سپرم، در کلاس پنجم مشغول تحصیل خواهد شد و هرگاه کار و اخلاقش رضایت­بخش باشد، مطابق سن خودش به دستهء بزرگتران خواهد پیوست.

دانشجوی تازه، پشت در، در گوشه ای ایستاده بود به­طوری که به زحمت مشاهده می­شد. وی پسربچه­ای روستایی بود که در حدود پانزده سال داشت و از لحاظ قامت از همهء ما بلندتر بود. فرق سرش را به خط مستقیم مانند یک آوازه خوان دهاتی باز کرده بود، قیافه ای معقول ولی بسیار ناراحت داشت. با آن­که شانه های پهنی نداشت کُتِ کتانیِ سبز رنگش با تکمه­های سیاه، آستینش را اندکی میفشرد. از خلال سرآستین های برگشته اش مچ های سرخش که هویدا بود در حال عادی برهنه است مشاهده می شد. شلوار زرد رنگش که بند شلوار بیش از اندازه آن را کشیده بود پاهایش را با جوراب­های آبی­رنگ زیاده از حد نشان می داد. کفش های زمخت مملو از میخی به پا داشت که معلوم بود به طور سرسری واکس خورده است.



مادام بواری

نویسنده: گوستاو فلوبر

مترجم: مشفق همدانی

ناشر: امیرکبیر

نوبت چاپ: چهارم(ویراست جدید)، ۱۳۹۵
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۰
نیلو فر

فصل اول

تقدیرگرایی عاشقانه

 

 

۱.

ما در زندگی عاشقانه مان بیش از هرچیز به دست تقدیر نیازمندیم. اگر آرزو کنیم یا باور داشته باشیم (برخلاف تمام قوانین عصر روشنگری­مان) که روزی دست تقدیر ما را برابر مرد یا زنی قرار می­دهد که خوابش را می دیده ایم، آیا مرتکب گناه شده ایم؟ آیا مستحق نیستیم، با گونه ای باور خرافی، آرزو کنیم سرانجام به موجودی بربخوریم که مرهم تمام رنج­های ملال آور ما باشد؟ هرچند ممکن است دعاهای ما هرگز مستجاب نشود، یا روابط درک نشدهء مشترک ما پایانی نداشته باشد، اگر آمدیم و عرش کبریایی بر ما دل سوزاند (و دعایمان مستجاب شد)، آیا واقعاً باید بپذیریم که این ملاقات با شاهزاده یا شاهزاده­خانمی که بر ما ارزانی شده فقط برحسب تصادف بوده است؟ آیا نمی­توانیم برای یک بار هم که شده منطق را کنار بگذاریم و این (موهبت الهی) را بخشی اجتناب­ناپذیر از تقدیر عاشقانه­مان بخوانیم؟

 

۲.

نیم روزی در اوایل ماه دسامبر، بدون هیچ تصوری از عشق و ماجراهای آن در



جستارهایی در باب عشق

نویسنده: آلن دو باتن

مترجم: گلی امامی

ناشر: نیلوفر

نوبت چاپ: دهم، تابستان ۱۳۹۷
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۷ ، ۰۹:۴۱
نیلو فر

۱

سوکورو تازاکی سال دومِ کالج که بود، از ژوئیه تا ژانویه به چیزی جز مُردن فکر نمی کرد. در این شش ماه، تولد بیست سالگی­اش هم آمده و رفته بود. حالا دیگر مرد شده بود ولی این نقطه­عطف خاص زندگی هم برایش معنایی نداشت. سوکورو خودکشی را طبیعی­ترین راهِ چاره می دید و هنوز هم درست نمی دانست چرا آن روزها این قدمِ آخر را برنداشته بود. گذشتن از مرز زندگی و مرگ، سخت­تر از این نبود که تخم مرغ خامِ لیزی را ته گلو بیندازد.

شاید هم خودکشی نکرده بود چون راه خوبی به فکرش نرسیده بود؛ راهی در خور حس نابِ عمیقی که به مرگ داشت. ولی این راه و آن راه چه فرقی می­کرد؟ اگر دست اش به دری می­رسید که یک­راست رو به مرگ باز می شد، بی­این­که لحظه­ای فکر کند، بدونِ کمترین این پا و آن­پاکردنی، هلش می داد و بازش می­کرد، انگار که این هم کاری باشد از کارهای معمول زندگی. ولی در هر صورت، خوب یا بد، چنین دری دوروبرش ندیده بود.

سوکورو بارها به خودش می گفت همان روزها بایست می مُردم، آن وقت این دنیا دیگر این چیزی که این­جا و الان هست نبود. چه فکرِ جذاب دل­فریبی! دنیای فعلی دیگر نبود و واقعیت هم دیگر واقعی نبود. صاف و سرراست، دیگر نه او در این دنیا وجود داشت، نه این دنیا برای او.



سوکورو تازاکی بی رنگ و سال­های زیارت­اش

نویسنده: هاروکی موراکامی

مترجم: امیرمهدی حقیقت

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: نهم، زمستان ۱۳۹۶
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۶
نیلو فر

اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر


آغاز سخن

 

در اینجا می­خواهم از اگزیستانسیالیسم، در برابر بعضی از ایرادهایی که به آن کرده­اند، دفاع کنم.

نخست به اگزیستانسیالیسم ایراد می­کنند که آدمیان را به گوشه گیری و نومیدی دعوت می­کند. می­گویند چون در این فلسفه، تمام راه­حل­ها مسدود است، چنین نتیجه گرفته می­شود که در جهان ما، عمل و اقدام به کلی ناممکن است و سرانجام، کار به فلسفه ای تخیلی، مبنی بر «مشاهده» و تأمل»۱ می­کشد و چون چنین فلسفه­ای مربوط به دنیای تجمل و تفنن است، پس اگزیستانسیالیسم ما را به سوی تفکری بورژوایی سوق می­دهد.

اینها، بخصوص ایرادهای کمونیست­هاست.

از طرف دیگر به ما ایراد می کنند که بر مظاهر شرم آور زندگی بشری

__________________________

۱ـ Contemplation

این کلمه در فلسفه ارسطو، به معنی مشاهده، در مقام عمل و اقدام و ایجاد است و در الهیات به معنی پیوستن به خالق. در عرفان به معنی «مشاهده و تأمل» آمده است که بیرون از دایرهء استدلال قرار دارد و پس از آن مرحلهء جذبه و «فنافی اللهی» است.

امروز معنی اصطلاحی این کلمه «تخیلات روشنفکرانه» است.

(خلاصه از فرهنگ فلسفی لالاند؛ فرهنگ فلسفی لاروس و دایره المعارف لاروس.)




اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر

نویسنده: ژان پل سارتر

مترجم: مصطفی رحیمی

ناشر: انتشارات نیلوفر

نوبت چاپ: پانزدهم، تابستان ۱۳۹۴
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۰
نیلو فر